شمال نیوز: هیچکس تردید ندارد که مازندران مستعدترین استان کشور برای برداشتن بلندترین گامهای اقتصادی در همه عرصههای ممکن اعم از کشاورزی، دامداری، باغداری، شیلاتی، گردشگری، صنایع مدرن، صنایع دستی، معادن، تجارت داخلی و خارجی و سایر رشته های اقتصادی است و بزرگترین علامت سؤالی که در برابر چشمان همه کارشناسان قد علم میکند این است که چرا، اقتصاد استانهای بداقلیم کویری به راحتی احیاء شده و یا در حال احیاء شدن هستند، اما اقتصاد استان خوش اقلیمی مثل مازندران نه تنها احیاء نشده، بلکه روز به روز تأسف بارتر نیز می شود؟!
کرمان، سمنان، یزد، بخشهای وسیعی از اصفهان، مرکزی، خراسان، هرمزگان، بوشهر، فارس و دیگر استانهای کویری با انتخاب مناسبترین رویکردها، در سالهای گذشته از این رو به آن رو شده و الحمدالله سکه اقتصاد آنها بسیار پررونق شده و علاوه بر حل معضل اشتغال بیکاران استان خود به گزینههای درآمدی متعددی دست یافته و باصطلاح بار خود را بسته و سالهاست که از لیست استانهای مهاجر فرست خارج و با افتخار به استانهای مهاجرپذیر مبدل شده اند.
اما وقتی به مازندران نظر میافکنیم، خیلی زودتر از هر زمان ممکن در مییابیم که دایههای ناشی، جای مادران دلسوز را گرفته و مازندران را مثل فرزند ناتنی، قربانی ندانمکاری و بیعاطفهگی نامدیرانی کردهاند که اگر هم قصد محبت و دوستی داشته اند، متاسفانه قصه تلخ دوستی خاله و خرسه را تکرار کردهاند!
الف- اقتصاد کشاورزی
چه کسی است که نداند مازندران چه بخواهد و چه نخواهد و چه مصوبه داشته باشد و یا نداشته باشد، با همه نامرادیها و نامهربانیهایی که میبیند، به استناد همه آمارها اعم از رسمی و غیررسمی در دو مؤلفه اراضی تحت کشت و نیز تولیدات محصولات کشاورزی، قطب اعظم کشاورزی کشور است و علیرغم همه رهاشدگیهای آزارنده، دارای متنوع ترین کشت ها و وسیعترین برداشتهاست!
اما عدم نقل مکان کشاورزی سنتی مازندران به عرصه کشاورزی مکانیزه و مدرن، عملاً هزینههای تولید را بالا نگه داشته و اقتصاد کشاورزی مازندران را بطور پیوسته در برابر وارادت محصولات مشابه خارجی و یا تکانههای منفی در عرصه بازار و نیز افزایش نرخ خدمات، آسیب پذیر کرده است!
طوری که امروزه اشتغال در حوزههای متعدد و متنوع کشاورزی مازندران، به صرفه نبوده و میزان سرمایهگذاری و هزینههای مترتبه کشاورزان مازندرانی با فایدهای که بدست میآورند، کاملاً در تراز منفی است و به همین خاطر برای کشاورز مازندرانی در این شرایط، تغییر کاربری اراضی به هر فعالیتی غیر از کشاورزی، کاملاً به صرفه جلوه میکند و علیرغم همه حسرتها و فقدان توجیهات منطقی، متأسفانه نوعی، رهایی معیشتی تلقی میشود و از این نظر هیچ قانون و مأموری نمیتواند جلوی تبدیل شدن تدریجی و پنهان و آشکار قطب کشاورزی کشور یعنی مازندران را به قطب خوابگاهی و تفریحگاهی پایتخت نشینها بگیرد!
ب-اقتصاد گردشگری
اقلیم، تاریخ، تنوع قومیتی، اشتغالات سنتی و نیز تنوعات مهارتی مردم مازندران و مهمتر از همه خصلت میهمان نوازی مازندرانیها، مازندران را استان هدف گردشگری کشور تبدیل کرده است و استقبال دهها میلیونی هموطنان و نیز گردشگران خارجی کاملاً این ادعا را مستند و معتبر میکند که هیچ استانی را نمیتوان تا این اندازه برای توسعه صنعت گردشگری، مستعد و مناسب نگریست!
دریای بزرگ مازندران با سواحل دلانگیزش، جنگل زیبا و دلنشین مازندران که هنوز بکرترین جنگل کشور است، آب و هوای معتدل و دلنواز مازندران، جلگههای حاصلخیز و همیشه سبز و این همه سرمایهگذاری از جانب بخشهای دولتی و خصوصی و مهمتر از همه فرهنگ بالای مردم مازندران که استان را صددرصد امن نگه داشته است، کافی است تا گردشگری مازندران در هر مناسبتی، میزبانی دهها میلیونی را تجربه کرده و گردشگرانش را راضیتر از همیشه بدرقه کند!
اما درآمد بخش گردشگری مازندران در برابر زحماتی که متقبل و متحمل میشوند، آنچنان ناچیز است که توسعه زیرساختهای گردشگری را کند و سنتی نگه داشته و در مقایسه با اتفاقاتی که در کیش و قشم و سایر مناطق ساحلی قابل ملاحظه است، مازندران هنوز نتوانسته، با جذب سرمایه و سرمایهگذار اعم از دولتی و خصوصی، گامی اساسی بردارد و داشتههای طبیعی و سرمایهای خود را ارتقاء بخشد!
پ-اقتصاد صنعتی
مازندران مستعدترین استان برای توسعه اقتصاد صنعتی با عناوین تعریف شدهای مثل صنایع کشاورزی و دامی، صنایع دریایی و شیلاتی، صنایع معدنی، صنایع گردشگری، صنایع جنگلی و چوبی، صنایع دستی و مهارتی، صنایع بستهبندی، صنایع غذایی، صنایع نساجی، صنایع مادر مثل صنایع نیروگاهی و پالایشگاهی و غیره است و گسترش امیدوارکننده شهرکهای صنعتی در مازندران در اصل مشتی نمونه خروار است که به راحتی میتوان مازندران را هم در کنار استانهای صنعتی، به قلههای توسعه رساند!
اما امروز مازندران با افزایش فرصتهای شغلی در عرصه صنعت مواجه نیست، بلکه شاهد کاهش آزارنده همین فرصتهای اندک شغلی در عرصههای صنعتی نیز است تا جاییکه هنوز نتوانسته فرصتهای تعطیل شده قبلی را احیاء کند که بطور نمونه میتوان به تعطیل ماندن کارخانجات نساجی قائم شهر و ساری و نیز چیتسازی بهشهر و خزرخز تنکابن و حریربافی چالوس و غیره اشاره مشهود داشت!
ت-سایر اقتصادها
اقتصاد تجاری، اقتصاد عمرانی، اقتصاد علمی، اقتصاد فرهنگی و سایر گزینههای اقتصادی در مازندران شبیه سایر بخشهای اقتصادی فوق الاشارهاند و از این نظر لازم است که مدیران اجرایی کشور و مازندران، چشمها را بشویند و به استان مازندران، جوری دیگر بنگرند تا انشاءالله ما بتوانیم از این بن بست که طولانی مدت هم شده، مفرّی یافته و نجات پیدا کنند!
در فراز پایانی لازم میدانم تا به بخشی از دلایل و ریشههای تثبیت چنین وضعیتی اشاره کنم که عدم توجه به آنها هرگز نمیتواند مازندران را از این چالشها برهاند و تلاشهای سطحی، قطعاً به سرانجام نرسیده و همچنان مشکلات و وضعیت موجود استمرار خواهند یافت و شاید بیست سال بعد هم ما مجبور باشیم همین حرفها را تکرار کنیم، همانگونه که امروز هم در حال تکرار حرفهای گذشته ایم!
مهمترین معضلی که مازندران را گرفتار این نابسامانیهای پایان ناپذیر کرده است، فقدان استراتژی و طرح تفصیلی جامع و دارای قابلیت اجرایی اقتصادی برای تعیین رویکردهای عملیاتی و اولویتبندیهای منطقی با توجه به استعدادها و تواناییهای اقلیمی و غیراقلیمی است!
معضل دوم، ناتوانی غالب مدیران اجرایی و سایر دست اندرکاران مازندرانی اعم از نمایندگان مجلس و غیره در عرصه لابیگریهای مرکزی در سطوح مدیریتهای بالادستی در راستای تخصیص بودجهها و جذب اعتبارات ملی برای تصویب و اجرای پروژههای بزرگ اشتغالزا و درآمدزاست!
معضل سوم، عدم اتحاد قوای استانی و سازهای ناساز شهرستانی در همه عرصهها از جمله در عزل و نصبها و نیز چانه زنیها با مقامات پایتختنشین برای تخصیص برخی پروژهها به شهرستان خاص و دعواهای درون استانی ناشی از این زرنگ بازیها و نهایتاً محروم شدن استان از اصل آن پروژههاست!
چهارمین معضل، طیفبندیهای غلط در حیطههای اعتماد افراد ذینفوذ به اطرافیان ناشایستهای است که متأسفانه در نارواترین شکل ممکن بر کرسیهای مدیریت تکیه میزنند و با حضورشان، آرمانهای شایستهسالاری را تا سالهای سال زیر پاهای نحس خود له میکنند!
معضل پنجم، فقدان نهضت هماندیشی واقعی مدیران با کارشناسان مجرب و عملیاتی در حوزه تخصصی سازمان تحت مدیریت خویش تحت عنوان اتاق فکر است که متأسفانه شکل صوری آن جا افتاده است!
معضل ششم عدم بکارگیری تجارب تلخ و شیرین گذشته و اصرار برخی از مدیران بر شروع مجددکارها از نقطه صفر و تمام شدن آنها به نام خودشان است که این با روح تفکر سیستمی در تضاد کامل است!
البته معضلات متعدد دیگری را هم میتوان متذکر شد که جای آنها در این مقاله نیست و امیدوارم که از همین معضلات، راهکارهای مقتضی را شناسایی کرده و آینده را بهتر از امروز تدارک ببیند!
در پایان تأکید میگردد که محرومیت استان مازندران بیش از آنکه متوجه بودجه و امکانات و سایر شرایط متنی باشد، متوجه فقر مدیریتی و به تبع آن فقر اندیشههای ناب برای برونرفت از این بنبستهای خودساخته است که طبعاً رسالت مسئولین کشوری و استانی را بیشتر و سنگینتر خواهد کرد و ما بطور جدی باید به این نکته بپردازیم که مهمترین گام توسعه، توسعه منابع انسانی و اجرای پروژه شایستهسالاری حداقل در عرصه مدیریتی و کارشناسی است.
صادقعلی رنجبر- عضو هیئت علمی دانشگاه